English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7473 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
real balance effect U اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
sumptuary law U قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
kinked demand curve U و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
index of consumer prices U شاخص قیمت کالاهای مصرفی
consumer price index U شاخص قیمت کالاهای مصرفی
f.o.b U قیمت کالا بدون احتساب مخارج حمل و بیمه
price reduction U کاهش قیمت
mark down U کاهش قیمت
break in share prices U کاهش قیمت سهام
Prices are rising ( falling ) . U قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
depreciation of currency U کاهش قیمت اسمی سکه طلای استاندارد
program cost U مخارج اجرای یک برنامه مخارج پیش بینی شده
inseparable cost U حالتی که چند نوع کالا در یک واحدتولیدی ساخته شود و هزینه و مخارج هر یک نسبت به کل مخارج اختیارا" تعیین گردد
reaganomics U اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
expendable property U کالای مصرفی اماد مصرفی
pigou effect U اثر پیگو
wealth effect U "اثر پیگو "
maximal oxygen consumption per minute U حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
deflates U خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflating U خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflate U خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflated U خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
pareto optimality U حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
maximal oxygen uptake U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen consumption U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power U بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
slutsky theorem U براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
reserve price U قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
tax friction U کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning U کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression U روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
cost plus pricing U تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
current standard cost U مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
unbundled software U نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
decreased U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease U کاهش یافتن کم شدن کاهش
underprice U قیمت پایین تراز قیمت بازار
on U برروی
dissimulate U برروی خودنیاوردن
dissimulated U برروی خودنیاوردن
dissimulates U برروی خودنیاوردن
dissimulating U برروی خودنیاوردن
floating U متحرک برروی اب
murals U واقع برروی دیوار
axing U اسکی برروی موج
she gave me a kiss U برروی من بوسه داد
axed U اسکی برروی موج
axe U اسکی برروی موج
mural U واقع برروی دیوار
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
epigeal U روینده برروی زمین روخاکی
takeoff leg U پایی که فشار برروی ان است
edge set U فشار برروی لبههای اسکی
scalded U اثر اب جوش برروی پوست
scalding U اثر اب جوش برروی پوست
belly whopper U شیرجه شناگر برروی شکم
scalds U اثر اب جوش برروی پوست
scald U اثر اب جوش برروی پوست
stock watering U سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
input U مصرفی
inputted U مصرفی
disutility U بی مصرفی
needlessness U بی مصرفی
disposability U مصرفی
list price U فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
paasche price index U یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
shadow price U شبه قیمت قیمت ضمنی
normal price U قیمت عادی قیمت معمولی
last price U اخرین قیمت حداقل قیمت
quantum valebat U در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
superimposition U قرار گیری برروی چیز دیگر
plop U صدای چیز پهنی که برروی اب بیفتد
plops U صدای چیز پهنی که برروی اب بیفتد
plopped U صدای چیز پهنی که برروی اب بیفتد
stay sail U بادبان نصب شده برروی دیرک
contour strip cropping U کشت نواری برروی خطوط میزان
plopping U صدای چیز پهنی که برروی اب بیفتد
lighter aboard ship حمل قایق وبار آن برروی کشتی
autoconsumption U خود مصرفی
consumer goods U اشیاء مصرفی
nonexpendable U غیر مصرفی
consumption expenditures U هزینههای مصرفی
consumer industries U صنایع مصرفی
affluent society U جامعه مصرفی
Consumer ( consrmers ) goods . U کالاهای مصرفی
consumer capital U سرمایه مصرفی
consumable stock U موجودی مصرفی
consumables U کالاهای مصرفی
consumer goods U کالاهای مصرفی
consumption lending U وام مصرفی
consumption goods U کالاهای مصرفی
consumption diseconomies U زیانهای مصرفی
consumption credit U اعتبار مصرفی
consumer goods U کالای مصرفی
consumer's goods U کالای مصرفی
expendable supplies U کالاهای مصرفی
expendable items U اقلام مصرفی
consumable U ماده مصرفی
coloring agent U رنگ مصرفی
commodities U کالای مصرفی
commodity U کالای مصرفی
decreased U کاهش دادن کاهش
decreases U کاهش دادن کاهش
decrease U کاهش دادن کاهش
die U توپی که درحال افتادن برروی زمین است
heliogravure U گراورسازی بوسیله نور برروی صفحه حساس
haulier U حمل کننده محمولههای سنگین برروی جاده
hauliers U حمل کننده محمولههای سنگین برروی جاده
cabinet prejection U نمایش اجسام برروی یک صفحه بوسیله تصاویر
commodity command U یکان امادکالاهای مصرفی
expendable items U اقلام مصرفی شدنی
nondurable consumer goods U کالاهای مصرفی بی دوام
consumer durables U کالاهای مصرفی پر دوام
consumer nondurables U کالاهای مصرفی بی دوام
commodity market U بازار کالای مصرفی
bar stock U ماده اولیه مصرفی
exposure dose U مقدار دوز مصرفی
consumer durable goods U کالاهای مصرفی بادوام
There is no market for it in Iran . U درایران مصرفی ندارد
maxvo U بیشینه اکسیژن مصرفی
maxvo U حداکثر اکسیژن مصرفی
durable consumption goods U کالاهای مصرفی بادوام
consumption economies U صرفه جوئیهای مصرفی
outgoing U مخارج
spending U مخارج
disbursements U مخارج
outlays U مخارج
expenditures U مخارج
aggregate expenditures U مخارج کل
expenses U مخارج
flotsam U کالاهایی که پس از غرق شدن کشتی برروی اب شناور است
flotsam and jetsam U کالایی که پس از غرق شدن کشتی برروی اب شناور است
names U کلمه مصرفی یک متغیر در برنامه
name U کلمه مصرفی یک متغیر در برنامه
consumer credit U اعتباربرای خرید کالاهای مصرفی
make up feed U اب مصرفی دیگ بخار ناو
retardation U [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale U کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
sound frack U محل مخصوص ضبط صوت برروی حاشیه فیلم ناطق
capital expenditure U مخارج سرمایهای
incidental expenses U مخارج اتفاقی
luxury spending U مخارج تجملی
expenditure U مخارج صرف
rate of spending U نرخ مخارج
public expenditures U مخارج عمومی
licence fee U مخارج پروانه
reasonable scale U مخارج متعارفه
holding costs U مخارج نگهداری
expense accounts U حساب مخارج
budget expenditures U مخارج بودجه
foot U پرداختن مخارج
indirect expenses U مخارج غیرمستقیم
rate of spending U میزان مخارج
expense account U حساب مخارج
cost estimate U تخمین مخارج
travelling expenses U مخارج سفر
costs of proceedings U مخارج عدلیه
expenditure approach U روش مخارج
social outlays U مخارج اجتماعی
military spending U مخارج نظامی
military expenditure U مخارج نظامی
portage U مخارج باربری
operating expenses U مخارج عملیاتی
national spending U مخارج ملی
operating cost U مخارج عملیاتی
actual expenses U مخارج واقعی
marginal outlays U مخارج نهائی
postage U مخارج پستی
wage costs U مخارج دستمزد
tax expenditures U مخارج مالیاتی
welfare expenditures U مخارج رفاهی
municipal spending U مخارج شهرداری
estimate of costs U تخمین مخارج
porterage U مخارج باربری
wasteful expenditures U مخارج بیهوده
management expenses U مخارج مدیریت
freight charges U مخارج حمل
management expenses U مخارج اداری
superstitious uses U مخارج خرافاتی
national expenditures U مخارج ملی
consumable U اقلام مصرف شدنی کالاهای مصرفی
marginal propensity to spend U میل نهائی به مخارج
unfinanced U مخارج پرداخت نشده
outlays U هزینههای سرمایهای مخارج
overhead U مخارج کلی سرجمع
marginal propensity to expend U تمایل نهائی به مخارج
marginal propensity to expend U میل نهائی به مخارج
noncash expenditures U مخارج غیر نقدی
deduction of expenses U کسر مخارج [اقتصاد]
sumptuary law U قانون تحدید مخارج
free of all charges U بدون هیچگونه مخارج
spiral of wages and prices U حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
accelerationists U شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
lighter aboard ship نحوه حمل سریع کالا که در آن دوبه و بار آن برروی کشتی قرار میگیرد
time cost curve U منحنی مخارج برحسب زمان
all the expenses fell on him U تمام مخارج به گردن اوافتاد
You need spare no expense . U نگران خرج ( مخارج ) آن نباش
support a family U متکفل مخارج خانوادهای بودن
electromagnetic wave U موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود
Recent search history Forum search
1 In this step that is all information in our hand, you are kindly requested to quote based on rough estimate price in this step.
1To be capable of quoting
2لطفا دخل و خرجت را عاقلانه ومنطقی کنترل و از مخارج غیر ضروری پرهیز کن
2لطفا دخل و خرجت را عاقلانه ومنطقی کنترل و از مخارج غیر ضروری پرهیز کن
1preppy
1offshoring
1لطفا قیمت محصولات رو برای من بفرستید ممنونه
3معنی کلمه retraction چیست؟
0ایا for what price ? ترجمه ی جمله ی
0تعدیل قیمت
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com